آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

پسر نازمون آرسن

کلمات جدید آرسنی

آقاعمو آتا جون ،باباجون مامان جون جاجا(جان) سجاد بدو(سجاد عمو)موجز دایی(محسن دایی). بز،حوک(خوک)غاز،پاندا پسرم حالا می تونم خیلی از دو کلمه ها رو بگه
19 بهمن 1392

یک روز سخت واسه آرسنم

آرسنم کم کم داره بعضی عادتهای نوزادی رو میذاره کنار.پسرم بزرگ شده دیگه می تونه خودشو نگه داه.وقتی می خواییم بریم مهمونی مای بی بی که می بندم میگه «مامان شلوار،مامان.....شلوار» دیروز  روز واقعا سختی واسه ناز پسرم بود انقد گریه کرد که حدو حساب نداره ساعت سه شب خوابیددو ساعت نخوابیده دوباره بیدار شد همش گریه می کرد تو بغلم وول می خورد .«مامان..لی لی ...لی لی»نمی دونم چطور می تونم تحمل کنم .طاقت گریه اش رو ندارم .هرچی وسیله بازی داشت ریختم جلوش  همش می گفت نه ..لی لی .آخر سر همسرم تونست آرومش کنه و بخوابوندش. خیلی ناراحت بودم خیلی.ولی پسرم  دیگه بزرگ شده نمی شه عادتهای قبل رو نداشته باشه.مادر شدن سخته خیل...
19 بهمن 1392

اتمام بیست ماهگی

        بیست ماهگی آرسنم تموم شد . روز خیلی خوبه خیلی خوب.  کلمات آرسن جونم  روز به روز بیشتر و بیشتر می شه. بازیگوشی هاشم بیشتر می شه . آرسنم آب بازی رو خیلی دوست داره . تا یه ظرفی دم دستش پیدا می کنه ازم می خواد با آب پرش کنم تا بازی کنه .هر چی آبه میریزه رو فرش بعد جارو دستی میاره تا آب رو جمعش کنه . پسرم کلی کارای دیگه هم بلده . آرسنم جونم یه قلک داره علاقه خاصی هم به پر کردن قلکش داره . تا یه پولی بهش میدم قلکش رو میاره با کمک ما پولو میندازه تو قلک بعد برای خودش دست میزنه.   ...
10 بهمن 1392

بدون تصویر

می نویسم اما بدون تصویر .بدون  عکسی از آرسنم به نوشته هام ادامه میدم. شاید عید امسال نمی دونم شایدم زودتر بخوام که عکس جدیدی بذارم . اینم برای خودش دلیل داره . الهی چنان کن عاقبت کار که تو خشنود باشی و ما رستگار
5 بهمن 1392

بدون عنوان

آرسن جونم هر روز کلمات جدیدی به زبون میاره .عمو بابا جون  مامان جون ساعت ،عمه،حاله (خاله)،سعید،پارسا،طاطا(طاها)موجز(محسن).برگ.ماست.پلو.پتو.پن تن (بن تن).چای. هرزگاهی هم برای خودش می خونه :تاب تاب عباسی. کل بعداز ظهرو با همیم غذا بازی....تا وقت خوابش. خدارو شکر می کنم که پسری مثل آرسن دارم
2 بهمن 1392

داداش جون طاها

سومین پسر عموی آرسن جونم به دنیا اومد پارسای ناز و خوشگل قدمت مبارک   تولد نازنین ترین و اهورایی ترین ارمغان زندگیتان را تبریک میگیم.. قدم نو رسیده مبارک ...
2 بهمن 1392

بدون عنوان

فرزند عزیزم : آن زمان که ما راپیر و از کار افتاده یافتی ،صبور باش و ما را درک کن . وقتی پاهای خسته مان ، اجازه راه رفتن به ما نمی دهند ،دستهایت را به ما بده . همانگونه که ما دستهایمان را به تو دادیم آن زمان که اولین قدمهایت را بر می داشتی . زمانی متوجه می شوی که علیرغم همه اشتباهاتمان ، همواره بهترین چیزها را برای تو خواسته ایم  و همواره سعی کرده ایم که بهترین ها را برایت فراهم کنم . از اینکه در کنارت هستیم عصبانی و خسته و ناراحت نشو . تو باید در کنارمان باشی و ما رادرک  کنی ما را  یاری کنی همانگونه که ما تو را یاری کردیم ، آن زمان که زندگی را آغاز کردی .   ما با ...
1 بهمن 1392
1